یلدا

ساخت وبلاگ
ای که لبخند تو را شکل خدا می دانم
در بهشت غم تو شادترین انسانم

خود بخوان قصه این عشق و جنونم را از
چشم گریان و دل خون و لب خندانم

سجده بر خاک رهت عین عبادت باشد
من نمازم همه را سمت رخت می خوانم

روزگاری که خدا ملعبه روی و ریاست
گر سراپا همه کفرند تویی ایمانم

با خیال تو در آفاق چه می پروازم
شاد و آزادم اگر در قفس زندانم

گرمی لطف تو را از دل و جان می خواهم
سردی قهر تو را نیز بدان خواهانم

روز میلاد تو یلداست عجب نیست که من
اینچنین در شب گیسوی تو سرگردانم

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 187 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 13:32

خبرنامه