"روز عروج آخرین نبی"

ساخت وبلاگ
"روز عروج آخرین نبی" عطر نفس های نبی معطر شده با یک یک واژه های نورهمراه با یاس پراکنده شده در بیت نزول قرآن ، در شهر شهود نازل شده بر پهنای هدایت رسالت، در زمین های گرم شده با تک تک قدم های محمد(ص) در شهر خلقت نور خدا احمد امجد مکه رهاست...
در شهر سعی و صفای روح بشر، پدر مادر چهارده نور نازل شده بر چشم بشر. در شهر هدایت به نگاه رخ زیبای پیامبر، ختم همه پیامبران در ذهن زمان، نبوت دارد... و زمان له له نور ساطع شده از صورت احمد دارد
... و زمین تاب رفتن احمد از وجودش ندارد....آسمان چشم به راه دست های دعای نیمه شبش بیدار است...و صدای غار حرا در هوا پیچیده ، منتظر ذکر لبان پیامبر در تب و تاب است...
و بیت نبی
و هوا، نفس رسالت را با تمام توان استشمام می کند
آخرین لحظات حضور نور بر خاک است ...
و پنجره زانوی غم بغل کرده است و با پرده سرازیر شده بر تن خود هجرت را تلاوت می کند با قرائت اندوه...
اشک غم می تراود از کوزه ساکن بغل لطف جاری روی زمین ، جان منظم با روح والای هدایت احمد، و غم ، ذکر قطره قطره آب ریزان از نگه محتاج مرامش شده است ...
دیوار ایستاده قوی با تکیه به صدای قرآن جان رسول، برترین انسان خلقت شده در عصر و زمان ...
و دیوار پابرجا ...بسته خانه مصطفی را از ناپاکی و پلیدی ها...
او مامور خداست در حفاظت از پدر فاطمه، رکن هفت آسمان و زمین...
دوات فراموش کرده خود را و همراه همیشه با خود ، پر مانوس شده با لفظ نبی
اما امروز گرد فراموشی نشسته بر ذهنش
راه هدایت را گم کرده ، خاموش شده
او صراط مستقیم را دردیروز جا گذاشته ...
او شاگرد دیروز، بی سواد امروز شده است...
اما چرا با صدای به رنگ هجرت تکانی نخورد...
تا نویسد هدف چشم آینده نگر ختم رسل را...
ودر عجبم از دوات و قلم همره او ...
و اما امروز
نفس منجی عالم جاهلیت زمین به افلاک راهی است
و راهش...
مشق ره آدمیان در گذشته و حال و فردایی اگر هست باقی است ...
و قرآن نور هدایت به همه زندگی هاست ...
او هنوز در روح هوا ،جان بشر ، نفس هدایت آدمیان جاریست
به رنگ سجده علی در شکرانه صبح
به رنگ صادق بودن صلح حسن
به رنگ سرخی جهاد اعظم تو نینوا
به رنگ سجده مکرر خون رو خاک کربلا
به رنگ سجده دریایی زاده حسین
به رنگ علم ازل در دل باقر و وجودش صادق
به رنگ تنهایی زندان همجوار کاظم
به رنگ سفر رضا در ذره ذره خاک ایران
به زنگ سکوت آسمانی جوانی هادی تو عراق
به رنگ شکوه عسکرملکوت پشت حسن
به رنگ تولد مهدی در دامان عطش به معنا
به رنگ قدکشیدن توانمدی خدا در جان مهدی
به رنگ شیرینی چشم حسن از ذکر لبان پسرش
به رنگ شروع غیبت در سن کم
به رنگ افق غیبت صغری و پایان بی خبرش
به رنگ شروع آسمانی غیبت کبری و عمرما در حسرت نگاه او
به رنگ دعای مهدی نماز مهدی انتظار هر دم و هر آنش

او هست با رنگ خدا در راه امید تا ابد خلقت ماه وَ زمین...

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 177 تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 ساعت: 1:05

خبرنامه