دل است ، آغوش می خواهد ...!

ساخت وبلاگ
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد !
بلکه تا صبح...
چرا که خواب خوش ، آغوش می خواهد...

وجودم ذره ذره شوق مهتاب
است ؛
میان کوچه ها ،
تنها ،
پریشان در پی ات ،
بیمار و بی تاب است
دلم آغوش می خواهد ...

هوا ابر و
زمین خیس است
شب خاموش ؛
صدای چلچله
با ناز برکه
شد هم آغوش ... !

دلم زان رو خیالی که تو اینجایی ،
گشته مدهوش ؛

دلم آغوش می خواهد .... !

بداهه.

7ام مرداد ماه 1396
یک شنبه
1:44 بامداد

فرزانه .

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 211 تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 ساعت: 1:05

خبرنامه