لرزبدن های دل ها

ساخت وبلاگ
زمین لرزید
زمان ایستاد، انگشت حیرت دردهان
نمی دانست چه بگوید
تاتسلای خاطر ی باشد
آنان را
که بر خاک تیره مآنده بودند
باانبوه خاطرات و یادها

یک دقیقه سکوت کرد
ودوباره راه افتاد
درحالی که زیر لب زمزمه می کرد :
اگر کار ی به کارمن نداشتند
به اتهام کافری
می گشتم
خداراپیدامی کردم
هرجاکه بود
فقط می پرسیدم "راستی چرا؟ "

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 276 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 15:17