لحظه های با هم بودن بخیر

لحظه های با هم بودن بخیر
حال هم را پرسیدن بخیر
لحظه هایی که جهنم بود بهشت
زیبا نبود هیچ کار زشت
دست و پای شیطان بسته بود
از تلاش بیهوده خسته بود
لحظه ، لحظه های خوب زندگی
لحظه های اخلاص و بندگی
اندک اندک شیطان چاره کرد
بندهای بسته اش را پاره کرد
طعم شیرین نماز از یاد رفت
لحظه های عاشقی بر باد رفت
پرده حرمت ها در هم شکست
تیرگی ها بر دل مردم نشست
راه ایمان از دل ها پر کشید
شیطان به دل ها سَر کشید
شایع گردید اختلاس و ربا
سینه پُر گشت از رنگِ ریا
هر کسی چنگی به بیت المال زد
بدترین و زشت ترین اعمال زد
کسی میل با هم بودن نداشت
حالِ هم را پرسیدن نداشت
زیبا گشته بود کارهای زشت
دور گشتند مردم از بهشت
یک عذاب آسمانی لازم است
برچیدنِ آدمِ ظالم است
شاعر
........ مهدی فلاح ........