آیینه

بشکنند آیینه گر وصف صداقت میکند
خار دانند شعله گر منع حماقت میکند

شدیقین مغلوب شک هر خرافه شد یقین
حق گریزی آفتی در قلب باغت میکند

سنگ خارا لایق تاج و سر انگشتر نشد
ساده لوحی با سبک مغزی رفاقت میکند

تا که در شهر جنون دیوانه جولان میدهد
وای از آن دانا که سم در جام طاقت میکند

چونکه گردن رابه استعمار یوقش نسپری
برده پندارد تورا خرد از شلاقت میکند

بخت واقبالت اگرتاراج و قربان گشتن است
لقمه ای جو گر دهد چون بره چاقت میکند

کی قلم در مدح نالایق سخن آرد زدل
سوزد انبان قلم هر جا بلاغت میکند

حرفی از ایمان و انالحق به تاریکی نزن
گرچه منصوری ولی لایق به طاقت میکند

منع حق گویی ز نسرین کی براید در عمل
تیره اندیشی اگر کم اشتیاقت میکند
نسرین حسینی