رسم عاشق

قابل عشق ندارد كه تو باز آيي يار
حسرت عشق ندارد ز چه آز آیی یار
هفته ها بر سر این تخته نشستم ز چه عشق!
هفته ها بر سر این عشق که ساز آیی یار
تو مرو صحبت من با تو همین بس باشد
قصه ها عشق شود تا تو طراز آیی یار
رسم عاشق همه عاشق کشی اش بس باشد
که تلفظ نشود همزه که ناز آیی یار
قلب من شیشه ی می در شب یلدا نشکست
زمزمه وقت غروبی که فراز آیی یار

سیده مریم جعفری