شافي بهشت

ساخت وبلاگ

از بدو تولد مرا غلام خواندند
در گوشِ چپ و راست من ذكر بخواندند
بر روي لبم ذكر نبي (ص) را نشاندند
آن ديده ي نو زاده به توحيد فشاندند
از اول و آخر به دلم پيام دادند
بر خلدبرين،جنات نعيم برات دادند
از اهل كرامت همي نقل شنيدم
از پير فقاهت همي خود بديدم
گر دلت از عالمي شد انهزام
يا كه از هر آدمي شد اهتضام
توشه ات را دوش كن زان بابلان
نشنوي!گفت و كلامي از فلان
گوش دِه وصفش كنم،شافيِ جنات برين
هر كه پابوسش كند،سافيِ هَناة برين
دختر خورشيد هفتم او همي ابن الكمال
زاده ي ام البنين ، زان همي ام العيال
صاحب كثرت بخواندندش،كريمه اهل بيت
صاحب منسب بدادندش، تقيه اهل بيت
نقل گرديده ز شش با هشت آل اهل دل
هر كه ديدارش كند،گويي شده اهل دل
من فداي غربت و تنهايي و زان گنبدت
اي كه زينب شد بناگر زين ضريح و گنبدت
عبد را گويند بهشت خواهي رَوي السلام
سوي قم بنگر كنون عالي رَوي والسلام
عبد

انهزام=شكست
اهتضام=ستم ديده
هناة=بلا و سختي
ام العيال=تاج عروس
سافي=خاك بر باد رفته
بابلان=نام قديم قم
منظور از زينب فرزند امام جواد ع است
كه گنبد حضرت معصومه س را بنا كرده است

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 173 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1396 ساعت: 9:49