قطره ای از دریای حافظ

ساخت وبلاگ
 قطره ای از دریای حافظ من و حافظ سالهاست به درد و دل هم نشسته ایم ...
کنار همین حوض کنار حیات ، روبه روی ماهی های قرمز حبس شده در قفس آب آلود ...
هر شب من و حافظ دست های هم را میگیریم ...
از غزل همدیگر را بوسه باران می کنیم ...
من و حافظ هر شب تفعلی بر خود میزنیم ...
کاغذ به کاغذ ... خط به خط ... جمله به جمله ...
حافظ من هر شب سری بر می و میخانه و بت و بتخانه و مسجد و دیری که در همین حوالیست میزند ...
نکند از نوش و عیش رهگذری بی نصیب بماند ...
حافظم هر شب برای شب بوها ترانه می خواند...
و هر صبح مرغک روی بام را می نوازد و دانه می ریزد ...
حافظم مستانه می سازد ...
شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 120 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1396 ساعت: 15:41

خبرنامه