دست از سرم بردارید

ساخت وبلاگ

دست از سرم بردارید
میخواهم
کتاب بخوانم
نوکم نزنید
قسم میخورم
موهای سیاهم را
ساعت3نصف شب
زیر چراغ برق
خیابانی ک شهید شد
بیستو هفت بار
قیچی کنم
و یک تار مو بدهم
به همه ی ذرات باد
...
دست از سرم بردارید
باور کنید همه یک داستانند
نوکم نزنید
قسم میخورم
بِکَنَم
زبان را
قبل از اینکه آواز بخواند
و دفن کنم
در گلدان کاکتوس خشک
...
دست از سرم بردارید
قصه را نیمه خوانده نمیتوان رها کرد
نوکم نزنید
قسم میخورم
ناخون های مانیکور شده ام را هر روز بجوم
و هر روز
تف کنم
روی گل های دامنم
و وقف کنم
تمام لاک هایم را
...
دست از سرم بردارید
قصه را فراموش کردم
نوکم نزنید
قسم میخورم
بِبُرم
با کارد کُند آشپز خانه
سینه هایم را
قبل از سرطان
و یادم نرود
کودکانی را
که هرگز شیر نداده ام
...
دست از سرم بردارید
کدام کتاب؟!
نوکم نزنید
قسم میخورم
مشق هایم را
در دفتر نقاشی
با خط فاصله هایی
مشکی بُکُشم
...
دست از سرم بردارید
من سواد خوندن ندارم
نوکم نزنید...
شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : بردارید, نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 124 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 19:35

خبرنامه