کمین گرگِ شب گویی شکار دیده ی ما است
من از جغدِ نشسته بر سرِ دیوار می ترسم
عقابِ تیز بینِ پنجه پولادی نظر بازُ و
من ازخوابیدن خرگوشک بیدار می ترسم
حجاب بی حجابی بر رخِ مهتابی او است
من از پژمردن دل در بَرِ دلدار می ترسم
نگاهم بر نگاهش تا که می افتد پریشانم
چنین می بینم و می گریم و از کار می ترسم
فروغ دیده ی دل اشک و آه شمع سوزان است
ز آغوش هوس بازت جوان بسیار می ترسم
برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 38