شعر نو

متن مرتبط با «لیلا» در سایت شعر نو نوشته شده است

لیلا

  • در گُرگ و میشِ این دِه،لیلا به خوابِ ناز است هی، میخَزَد به این سو،رویی که در گُداز است هی میگَزَد لبش را، با آن قرارِ پاییز گَه خالِ رویِ ماهَش، با گیسِ او تَراز است در یادِ خیسِ باران، ازشاعر:عیسی نصراللهی, ...ادامه مطلب

  • جام و لیلا

  • "فقط خدا " جام و لیلا .... مجنونی و قدر ِ بیابان را نمی فهمی؟ مفهوم هُرم درد پنهان را نمی فهمی ؟ رسوایی و فریاد خاموش وشب لیلا اسرار وصل و جام درمان را نمی فهمی وقتی زمین بوی تعفن می دهدشاعر:سروناز زندیه دولابی, ...ادامه مطلب

  • " ساز دهنی " فرازی از سروده ی " مکعب آبی " سروده ی سرکار خانم لیلا رنجبران

  • درودها گرامیان و ارجمندانم !احساس بیس بلندشعر ست که تخیل بر می انگیزد به حضور در هزار تصویر ترتا بر بام پلک خود را فریاد زند در لبریز نگاه و لباس نو واژه ها بپوشد در قدملطیف تخیل که از ما ورا آمده به حضورو این به بهانه ی فرازی از شعر "مکعب آبی" سروده ی سرکار خانم لیلا رنجبران بودواما شعر :تو می توانیاز عکس پس بگیریلبخندم رامی توانی الفبا را بتکانیشعر بسراییترانه بخوانی"و برای تمام زخمهای دهان بسته ساز دهنی بزنی "تو میتوانیاز پله ها بالا برویگل های آفتابگردان راتماشا کنیبرای پرنده احتمالی؛نان خشک بریزیاما نمی توانیرویای زنیکه با درختآواز خواندهبا پرنده ریشه زدهودر دریا غرق شده پس بگیریدرودبر این همه احساس ، زیر لحن ، فراستیست که نگوو این احساس لایه زمخت وا ژه هارا صیقل زده از زنگ تا در تبلور آینگیبدرخشند بر جان مهربانیو این فراز چقدر دلگیرست : و تو می توانی ... "برای همه ی زخمهایدهان بسته ساز دهنی بزنی!"بسیار عالی و این یعنی ترجمان دلبرای پرنده احتمالی نان خشک بریزی و این یعنی همه ی قصه نیستو مهمتر نتیجه ی شعر و پایانبخشی عالی آن بودکه رویا دردر یا غریق که شدوسعت و کار کردش غیر قابل انکار خواهد بودو انسانی که با نگاه رویش و سر سبزی و پویایی و پرواز انس گرفت و تربیتشد این غیر قابل بازگشت خواهد بودو این پایان بخشی در کنایتی بس بلند به پایانی خوب و عالی می رفتچقدر موسیقی غمگن زیر پوست و مضمون که هیچ مگوو اگر بخواهی برای زخمهای دهان بسته ساز دهنی بزنیچقدر احساس میخواد و چقدر نفس و چه غوغایی ، که نگوو اما پیش چشمم غمگنترین ساز دنیا همین بوده و هست که کسی همه یدنیای کودکیش را با دهان و دست از احساس زلا ل خود پر می کردو حتی در بزرگیش همان را می زد با مضراب بلندو این اصیلترین صوت زندگی بودکه همه ی زخم حسرت به رگ روز در رسوخ می رفتدر الفبایی ابتدایی و مبهم اما آشناکه رگش حس می کرد وهمین بس ، که این سروده سر شار شعری شود دراوج غمگینی و لطف و جانبخشیو همه ی شعر بی تکلف بود و ساحت بلندو سر شار دقیق فراستی ارجمند ،کنایتی از قصه ای در طویل قصیده ای ،بسرایشی در الفاظ کم در کیفیتی برتر در ایجاز سخنالبته این سرایش مشحون پیام و زلال روشنی بود و حرف داشت در آراستگیکلامو ارتباط عرض و ارتفاع در همبستگی تام بودو بر این نبود که کنکاش تما م صورت پذیردو فقط من با اذن خواستم گوشه ای از احساس , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها