عمر را به شوق دیدنت زیستم از شوق دیدنت عمری گریستم میکشم عمرم را به انتظار دیدنت تا بیایی قند دلم آب میشود از دیدنت عمر مان رفت چند صبایی باقیست بیا چند صبا را با عشق گذریم تاشاعر:علی قهرمانی , ...ادامه مطلب
از غمزه ی آن یار دگر واهمه ای نیست در پرتو دل رخنه هر شائبه ای نیست آن شعر که درد غم هجران نسراید دیگر تو نگو شعر که جز باطله ای نیست از یار سراییم از آن روی پر از نور جز یار در این قلب دگر خاطرهشاعر:مصطفی ملکی, ...ادامه مطلب
شوق عشق... تا به تو بسته شد دلم... دیده پر آب و تاب شد... کوچه ی قلب و روح و جان... یکسره در شتاب شد... کوهِ یخِ وجودم از... شوقِ حضورت آب شد... جاری از عمق جان و دل... عشقِ تو چون مذاب شد... فصلشاعر:محسن کاظمی, ...ادامه مطلب
« شوق تو » یارم خبرش نیست ، یقین از دل زارم گر یک خبرش بود ، بیامد به کنارم ای با خبر از دین و دیانت، نظری کن تا دین و دیانت ،به وفای تو سپارم بر ما بنمودند ،که جان می طلبد شاعر:حسن مصطفایی دهنوی , ...ادامه مطلب
قند شیرین تو, شیرین, بکشد فرهاد هم من که در دام تو بودم، عجبم! صیاد هم همه را درد جدایی به فغان وا دارد بند نافی که جدا شد, به فغان، نوزاد هم اشکی شوقی که به دیدار تو از چشمه ی چشم نه فقط زندهشاعر:محمدهادی کریمی, ...ادامه مطلب
کودکم و شوق راه رفتن دارم اما با کوله باری زرین ادامه خواهم داد این مسیر نور را آنکس که مرا میخواند قبل از آن مرا خوانده بود نگاهم رو به بالاست ارتفاعی نمیبینم گاهی باید ایستاد تاشاعر:مهلا سادات هاشمی, ...ادامه مطلب
قصه را باید از اول با دلی دیگر نوشت جای معشوق ی عبوری واژه همسرشاعر:علیرضا خطیب زاده, ...ادامه مطلب
تا که بستم چشمهایم را ، تو بودی روبرو با چه کس گویم من این آوار بغضم در گلو یاد می آرام همان سالی که لایق بوده ام تا ببوسم گوشه ی شش گوشه ات را با وضو غربت شهرت چه با دل های شیعه کرده است هر کهشاعر:فرهاد مرادی حقگو, ...ادامه مطلب
هر ورق از باورم یک دفتر از دیوانگی ست راز پرواز و عبور از ورطه ی بیهودگی ست در خیالاتم تمنای سفر تا مُنتها پر گشودن بر فرازِ قله های زندگی ست با طبیعت روح و قلبم را تَسلی میدهم صلح و آرامششاعر:هدیه قادری, ...ادامه مطلب
بیا عاشقی را رعایت کنیم.....دل خود بریده ز دنیا کنیم که گر روی خود را به دنیا کنیم.....از آن خوبیها بند خود واشاعر:علیرضا علینقی پور, ...ادامه مطلب
باد است ، باد هراسان با زخمه های ممتد و سنگین باران سر شکیب ندارد و باد مست ، گویی لگام گسسته ست در باغ ، پرده قلمکار شیرین بکار باده گساریست , ...ادامه مطلب
اگر چه عمر تو در انتظار می گذرد دل , ...ادامه مطلب
این شعر نیست آواز غریب پرنده ای است تنها معشوقه فرضی من جهان کوچک من تقدیم تو باد نسترن های وجودم را برای تو آزاد می کنم پس کوچه های غزل هایم دلتنگ ردپای تواند چنان در وجودم غرق شده ای غربالشاعر:اسماعیل عامری, ...ادامه مطلب
در فکرِ دریا شدن بودم با تو جهانی از اقیانوس شدم با تو در سیاه چاله ی گونه هایم گُلِ آتش می روید با تو آیینه هایِ سیاه پُر از ماه و نگاه می شوند با تو تشنه یِ بوییدنِ نرگسِ عشق می شوم با تو بهشاعر:شیما جمال, ...ادامه مطلب
کم بودنم پیش تو حاصل نمی شود از گریه ام،خاک تنت گل نمی شود گل کرده ای توی خیالات و خواب من چشمانم از یاد توغافل نمی شود پابسته ام ،دست تو را گم نمی کنم عاشق به یک تندی تو ول نمی شود امواجشاعر:سعید حاجتمند, ...ادامه مطلب