شعر نو

متن مرتبط با «زردآلو» در سایت شعر نو نوشته شده است

زردآلو

  • زردآلویی در آغوشِ تابستان و تو در آغوشِ من ... رویایی به طعمِشاعر:امید غلامی شمس, ...ادامه مطلب

  • آخرین زردآلو

  • پسربچه ی خیلی شیطانی نبودم،تنها نقطه ضعفم زردآلو بود...کافی بود بدانم کسی توی خانه نیست،فوری می پریدم روی تخت کنار درخت زردآلوی گوشه ی حياط و خودم را از شاخه هایش آویزان میکردم،یادم نمي آید که دستم به زردآلویی رسیده باشد فقط همین که می دانستم از فرصت بدست آمده حتی به قيمت هیچ استفاده کرده ام،حس خوبی برایم داشت!چندین بار موقع دست و پا زدن برای بالاتر رفتن،مادر از راه رسیده بود و دیدن من در آن حالت،همان و نفرین و کتک کاری همان!-جز جگر بزنی نادر!این را دائم تکرار میکرد و بعد گوشم را می کشید و هرازگاهی نیشگونی حواله ی بازویم میکرد که حسابی جایش کبود میشد،بعدش میبرد توی انباری پر از فضله موش زندانی ام میکرد که دیگر از این غلط ها نکنم...من اما همین که می دیدم کسی حواسش پی من و درخت نیست دوباره سر خر را کج میکردم و... آنروز مجید آمده بود خانه مان که باهم بازی کنیم،روی ایوان که نشسته بودیم از آن بالا دیدم یکی از زردآلوها روی شاخه مانده،مادر باقی شان را چیده بود که خشک کند...چقدر هم درشت شده بود،دوباره کک به تنبانم افتاد،اول باید مجید را دست به سر میکردم بعد جلدی می پریدم بالای درخت و... همه ی حواسم پی این بود که زردآلویم را نبیند،دیدم با آن چشم های زاغش به درخت خیره شده،آب دماغش را با آستین مثلا پاک کرد اما فقط مثل خط ترمز ماشین،امتدادش را کشید روی لپش و از جایش بلند شد و گفت:هی نادر!یکی از زردآلوا جا مونده،و آب دهانش راه افتاد!از اینکه دیده بودش حالم خراب شد،دویدم طرف درخت و او هم پشت سرم آمد...انگار پرواز میکردم،زود از درخت کشیدم بالا و مجید هم از آن پایین نگاه میکرد،دستم به زردآلو رسیده بود که یکهو مجید داد زد:نادر! مادرت اومد...هول کردم،پایم گرفت به پوست درخت و زردآلو از دستم افتاد و از ارتفاع سه متری پرت شدم پایین...چشم هایم سیاهی رفت،صدای شيون مادر را شنیدم و زردآلویم را دیدم که توی دست های کپل مجید،خوشمزه تر بنظر می رسید!. آن سال تابستان فقط توی خانه بودم،استخوان کف پایم شکسته بود و نه از دوچرخه سواری خبری بود،نه از مجيد که ميخواستم سر به تنش نباشد...دردش را من بکشم،زردآلویش را یکی دیگر ببرد؟تابستان من خراب شود،کتکش را من بخورم،زردآلویش مال مجید خنگه باشد؟زندانی شدنش کنار فضله موشها،جز جگرهايش،پای گچ گرفته اش مال من باشد،زردآلوی آب دارش توی دستهای مجید؟یکهو حواست نی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها