شعر نو

نمی دانم چرا؟؟ ولی حسی غریب و ترسناک صبرم را موزیانه به دندان می کشد، چون بند بازی بر ژرفنایِ پرتگاهی تند پژواکِ فریاد سقوط درنگی رهایم نمی کند گوئی به تجربهٔ مرگها شتابانیم!!؟؟ این دنبالهشاعر:علیزمان خانمحمدی, ...ادامه مطلب

من خرابم ...تورا نمی دانم شوقِ نابم ...تورا نمی دانم دارم انگار می شوم مجنون بی حسابم ...تورا نمی دانم غرقِ دریای دردها شده ام درغذابم ...تورا نمی دانم مثل شیشه شکستنی شده ام من حبابم ...توراشاعر:پرویزقربانپور(پرتو), ...ادامه مطلب

کاش آنی را که می‌خواستم مي‌جستم نجستم که او خود آمد خود گفت که می‌آید برای چه؟ میدانم! اما انگار که نمی‌دانم چرا؟ نمی‌خواهم که بدانم . چرا برای چیزی باید؟ چرا برای حرفی نباید؟ براي هرشاعر:سوسن احمدراجی, ...ادامه مطلب

من انتظارِ بوسه از باران ندارم چشمِ امیدی هم به این یاران ندارم خاکم دگر جایی برای زیستن نیست من خوب می‌دانم دگر خواهانشاعر:زهرا میرزایی(صحرا), ...ادامه مطلب