شعر نو

متن مرتبط با «داستان یک انسان واقعی» در سایت شعر نو نوشته شده است

« داستان خوب »

  • نیلوفرانه از شور کدامین مرداب از یادِ کدام زخمِ انتظار شکفته منظر حیرت؟ نگاهدارِ شرم سحر طلوع صبح نیلوفرانه بگو راز صبح چیست از لابلای همین خاطری که خفت از آن شقایقی که در دلِ سنگِ گیجشاعر:مجید ابتدایی, ...ادامه مطلب

  • 7 - ( انسان می شوم به قران)

  • خدایا آخرش آدم می شود انسان هرگزوهرگزاونمی شود بدینسان آدم شدن هست درتوان انسان که انسان بتواند شود درهرزمان اگررفتاروکردارانسانی رافهمید هرچه خواهد میکند دردم وآن گاه درما اگرازشیطنتشاعر:صمد محسنی, ...ادامه مطلب

  • تا یک قدم به صبح

  • در ساحتِ عبورِ ترانه های رویش بر صورتِ شرمگین نتِ تنهایی طلوع ترسیمِ سنفونیِ روشن باران بی هیچ لکنتی به گوش می رسد آن سایه روشنِ پویه های عاشقانه آن دل فریبی محزون ماهتاب آن هذیان مغروریشاعر:مجید ابتدایی, ...ادامه مطلب

  • انسان ماضی است!

  • ...و همین که خدا از تنهایی اش ترسید آدمی را خلق کرد تاشک هایش را بشکند! حالا تکه تکه های تنهایی ام را برمی دارم و به لباس هایم می چسبانم تا در خیابانی نابلد گام بردارم با پوکه های آهی پی درشاعر:رامین یوسفی, ...ادامه مطلب

  • به یکباره خواستمت

  • به یکباره خواستمت همچو مادری که دلتنگ تک پسر سربازش شده است همچو زندانی که در حسرت دیدن همسرش افسرده گشته است همچو گنه کاری که یک قدم مانده به مرگ در جستجوی توبه افتاده است همچو مسافری درشاعر:میلاد غریبی زاده, ...ادامه مطلب

  • یک روز می رسد

  • یک روز می رسد که تو هم خسته میشوی از رفتن و نیامدنش خسته میشوی یک روز می رسد که به سان پرنده ای از بودن میان قفس خسته میشوی یک روز مثل شاخه گلی در میان خار از رویش و جوانه زدن خسته میشوی انقدرشاعر:احمدرضا رعیت خواه, ...ادامه مطلب

  • داستان دیگری

  • شهرزاد من! بکن سَر با زبان دیگری در هزار و دوّمین شب داستان دیگری در هزار و دوّمین شب داستان دیگری داستان دوره‌های باستان دیگری نِی، غلط گفتم، بگو از دورۀ آینده‌ای از زمانی که نباشی تو ازشاعر:صالح خلیق, ...ادامه مطلب

  • رباعی بیست و هشتم (باورهای تاریک)

  • در باورشان دیو خدائی می کرد فرعون پلید خودنمائی می کرد در دهکده ی باور و نیرنگ و دروغ ای کاش فرشته کدخدائی میشاعر:ایمان کاظمی (متخلص به ایمان), ...ادامه مطلب

  • مثل یک سرطانی ام

  • مثل یک سرطانی ام که لحظه هایش با درد و اندوه می گذرد و مثل ماهی افتاده بر خاک منتظر معجزه ام درونم مثل دریایی طوفانی ست اگرچه چون سنگ های کفِ رودخانه آراممشاعر:اکبر نصرتی, ...ادامه مطلب

  • انسانم آرزوست

  • یکی با داس میکشد و یکی دیگر تکه تکه می کند ما از نسل همین پدرانیم اگر جسممان را تکه تکه نکردند ولی همواره روحمان را دریدند هیچگاه بوسه پدر بر صورتمان حس نشد چون پدرانشان اقتدار را فریاد وشاعر:محمد حسن شهلائي, ...ادامه مطلب

  • ازدواج یک یتیم

  • تمام عاطفه ام با تو درگیر است سکوت هرشب من از تو دلگیر است نه روز دارمت نه شبی نه حتی خواب تو شدی یک حباب مانده در ته آب به یاد دارم آن شب کذایی را پدر نبود و اختیار بود دست دایی ها به زور یکشاعر:محمد حسن شهلائي, ...ادامه مطلب

  • یک نگاه ...

  • . تنهاعضو دیدنی ست چشمانت ...!! سپاس از مهر حضورتان *محمد کریم زاده نیستانکشاعر:محمد کریم زاده نیستانک, ...ادامه مطلب

  • روزهای تاریک

  • چه بنامند پس ازاین ! ؟ دوره ای از تاریخ... که نگارنده نجوید در آن رد پایی ز کمال انسان آسمان از نفس مرگ پر است و زمین تشنه بلعیدن جان مردمانش اما همگی برده یک لقمه نان و در این همهمه ی بیشاعر:علی افق, ...ادامه مطلب

  • یکشنبه سیاه

  • یکشنبهٔ غم انگیز هنوز روبرویم هستی با موهای سیاه آویخته بر صورتت چشمانم را می بندم شاید رفته باشی لبخند می زنی. به جادو گران سیاه فکر می کنم آنها می توانند چشمان تو را از در و دیوار اطاقشاعر:جواد تبخ , ...ادامه مطلب

  • خدا نزدیک است!!

  • دلخور مشو از ژاژهای بی پایان، خدا نزدیک است!! نزدیکتر از صراطی، چون نورِ مستقیم که پُر ز بیکرانهٔ هستی است، گر به آغوش طلبی نور او، سویش شوی رخشان و پُر تلالو، گر به دنج و دخمهٔ تارِشاعر:علیزمان خانمحمدی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها