اى راوى غزل، لطفا بغل بده! اى فارغ از دغل، لطفا بغل بده! آن چشم های ماه ...لب هاى تشنه آه... شعریست ازعسل، لطفا بغل بده! قلبى كه از طلاست، فرقی نمی کند اصل است یا بدل ! لطفا بغل بده! آغوش مهر توشاعر:نسیم عطایی آشتیانی, ...ادامه مطلب
طلو ع سحر در بغل سکوت ای درد ای التیام یافته ای نعره های ز جان برخاسته، سخن های دربدرِ به بغض اشک چمباتمه زده به دم در نشسته ، ای واژه های خفته در گلویِ به حُنّاق نشسته.شاعر:روح انگیز امیدی, ...ادامه مطلب
با بوی صبح به خانه ات آمدم و یک بغل زنبق سفید به یادت در آب گذاشتم در اتاقت نشستم و آخرین پیامت را با بهت و گریه بارها خواندم ؛ اسیر محنت و نکبت _ تکراری _ چرخش روزها شده ام دلم میشاعر:علی احقاق جهرمی, ...ادامه مطلب