تو به من خیلی مهربانی داری حتی بیشتر از سهمی که از من و دیگر نامهربانان ربودهای به راستی بگو که این همه مهربانی را از کجاشاعر:انامک (علیرضا غفاری حافظ), ...ادامه مطلب
مرا از من نگیر آزادی هر که نازت را کشید، در گور شد تقصیر من نیست و دیگران روزگارمان شده هوای پرفریب پاییز هر کسی حرف خودش را میزند ومن چون دانه های گندم در دل خاک خزان از کودکی ایستاده ام بهشاعر:عبدالله خسروی, ...ادامه مطلب
چه بلند است و سپید است ردای تو علی هر چه داریم و نداریم فدای تو علی عمر و عاصی که ز ترس تو در آورد لباس منصرف کرد ز کشتارش حیای تو علی من به قربان دو چشم تو که یکسر پاکیست چه قلم وصف کند شرح صفایشاعر:دانیال علی پناهی , ...ادامه مطلب
روسری ام را کنار بزن این مزرعه گندم و جو سالهاست پشتِ خاک ریز گوشم زانو نزدهشاعر:صدیقه بیگلری, ...ادامه مطلب
اسمان غم زده اندوهت را ببار بر جای پا وبر زخم ساق های کولبرانی در راه مانده که ؛ در سر زمین من محتاج یک کف نان خود را به تقدیر سپرده اند بجرم مظلومیت وباتهام گرسنه بودن ببار بر خاکسترشاعر:بهرام معینی, ...ادامه مطلب
این روزها تکّه اسفنجی آفتاب خورده شده ام خشک و نخراشیده، حفره هایم دیگر منعطف نیست و هر چه سخت تر می شوم، راحت تر می شکنم... فرید! جای خالی ات درون سینه ام درد می کند... سوگوارت نیستم چرا کهشاعر:امیررضا رمضانی, ...ادامه مطلب
هزار حرف نگفته، هزار راز مگو تو چلچراغ که ایی ای ماه ظلمت جو به خاطر من مسکین ره نبرده به جایْ فقط تو هستیّ و نغمه اییّ و تار و سبو بر استخوان زده ام نقش روی تو هیهات کجا شود ز نظر پاک آن کمانشاعر:پانیا ملک لو, ...ادامه مطلب
باران بارید، کوچه ها، خیس شدند... و در این میان، صدای بغض دختری سکوت خانه را ،درهمشاعر:باران ذبیحی, ...ادامه مطلب
ای عزیزِ مرحوم شده ای آقایِ شجریان که فریب روزگار را نمی خوردی هرگز!! بر خاستی از خاکِ پایِ مردمانت تا کرانه هایِ خدا، از ملکوتِ حنجره ات مرهم آلام می چکید، تُرا چه بخوانم، ای مرد !!شاعر:علیزمان خانمحمدی, ...ادامه مطلب
ای که بر پیشانیت بر چسب دینداری زدی ظاهراً بر چشم خود مهتاب بیداری زدی سالها بر شهرت دینداریت سر به سجده در نماز جاری زدی آمدی وقت قضاوت پا نهادی روی عدل نیم نگاهی هم نکردی سوی عدل سنگ و گِلشاعر:قوچعلی شیری , ...ادامه مطلب
در بند تاریک سلولی انفرادی از خودت تا خودت پیاده می روی از دیواری به دیواری از سیگاری با سیگاری از فریادی به فریادی من تو را اینگونه زیسته ام و هر شب با خود گفته ام خدا مرا دوست دارد.شاعر:جواد تبخ , ...ادامه مطلب
خدایا آخرش آدم می شود انسان هرگزوهرگزاونمی شود بدینسان آدم شدن هست درتوان انسان که انسان بتواند شود درهرزمان اگررفتاروکردارانسانی رافهمید هرچه خواهد میکند دردم وآن گاه درما اگرازشیطنتشاعر:صمد محسنی, ...ادامه مطلب
آب حیاتش که عمر جاویدانش بداد سری پدید آوردش که نامیرایش بخواند از وی بپرسید که چه شد تو را نبی گوید پیاله به چه شد پٌر ٬که سِر کجاست گوید که پیاله را جنب چشم کی گذاشت گریه کن حسین گریست وشاعر:امیر عبدالله پور هریس, ...ادامه مطلب
سکوت ام در فضای خفقان آور اینجا همنشین دل می شود و به احترام بودنم کلاه را از سر بر می دارد اما آخرش باز هم هزاران حرف وهزاران حرف های ناتمام در من زندگی می کندشاعر:سهیلا عزیزی, ...ادامه مطلب
بنام نگارگرعشق.............. ............................................... افسوس که ازعشـق؛ جُزافسـانه نماندَ ست جُزجــام تهی؛ هیچ به مِیـخا نه نما ندَ ست بَســــتند دگِـر مِیـکده ها را و؛ شِکســــتند آن دل کهشاعر:ولی الله شیخی مهرآبادی, ...ادامه مطلب